- شاد دل
- خوش طبع و خوشحال
معنی شاد دل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دل شاد، خوشحال، شادمان
سیاه دل قسی القلب
صادق و بی نفاق، مردم صادق و بی نفاق، بی مکر و حیله
دل شکسته شکسته دل
آنکه اجرای عدالت کند عادل، خدای تعالی، روز چهاردهم از ماههای ملکی
خوشحال شدن مسرور گشتن
پر آب سیراب آبدار، تازه طری، شاد شادمان مسرور، چراگاه سبز
آن که داری دل شیر است شجاع دلیر دلاور
صاف درون: پاکدل بی آلایش آن که باطنش پاک باشد صاف درون صاف ضمیر بی آلایش
کنایه از غم، غصه، اندوه، اندیشۀ روزگار
کسی که کینه، حسد و گمان بد به دیگری نداشته باشد، آنکه دلش از کینه و مکر پاک باشد، پاکیزه دل، خوش قلب
کسی که مرگ عزیزی دیده باشد یا از حادثۀ ناگواری اندوهگین باشد، دارای دل داغ دار، شکسته دل، دل شکسته، برای مثال زواره بیاورد از آن سو سپاه / یکی لشکری داغ دل کینه خواه (فردوسی - ۵/۳۸۱) ، شبی از شبان داغ دل خفته بود / ز کار زمانه برآشفته بود (فردوسی - ۱/۱۶۸)
راستگو، بی ریا، بی مکر و حیله، بی کینه، پاکیزه درون، زودباور
دارای سعه صدر، بشاش شادمان، جوانمرد سخی
سیاه دل، سخت دل، برای مثال زاغ دلان را نفس شوم ده / مغز غلیواژ و سر بوم ده (امیرخسرو - لغتنامه - زاغ دل)
کنایه از داغی که بر دل نشسته باشد، اندوهی سخت که از مرگ عزیزی دست داده باشد، مصیبت بزرگ، مصیبت مرگ یکی از عزیزان
ترسنده بیمناک ترسو، بد گمان، کینه ور کینه ورز کینه جو مقابل نیکدل
شجاع و دلاور و صاحب دل